در حالي كه بر فراز سازه ي عظيم و بي كران چرخ مي زد سايه ي تيره اش بر خرابه ها مي افتاد. با اينكه قبلاَ هـم بـه ايـن محل آمده بود اما هنوز هم عظمت و شكوه معبد، و سازه هاي سنگي و باستاني او را تكان مـي داد. سـازه در چنـد طبقـه ساخته شده بود كه هر يك در شكوه و وقار بر تمام سازه هاي ساخته ي انسان ها و اورك ها سايه مي انداخت. رديف رديف ستون هايي كه گرداگرد سازه ي مدور دراگون ويست را فرا گرفته بودند همچون لشگري از قراولان بودند كه اطراف اين خرابه هاي غم افزا را زير نظر داشتند. چنگال هاي درازي از يخ به سمت سازه ي عظـيم دراز شـده بـود و ترك هاي شومي در ستون ها ايجاد كرده بود اما با وجود جفاي زمان و نبردهاي وحشتناكي كـه در ايـن محـل روي داده بود عمارت عظيم ويرمست بي اعتنا به آن ها با شكوه و فنا ناپذير بر پا بود. و با وجود خطرات موجود، و تغييرات شگرفي كه گويي پاياني بر آنها متصور نبـود و دائمـاَ چهـره ي آزراث را زيـر و رو مي كرد اين منظره برايش دلپذير بود. ديگران حتماَ تا بحال رسيده بودند. او به معابـد اژدهايـان ديگـر برنـگ هـاي برنـزي، زمـردين، لاجـوردي، سـرخ فـام و آبنوسي - نگاه كرد كه ويرمرست را احاطه كرده بودند. اين معابد حالا بي فايده و بي معنا بودند زيرا بسياري از اژدهايـان از هرنژاد مرده و باقي پراكنده بودند. حتي ويرمرست هم شايد تا ده هزار سال ديگر از يادها مي رفت و تنها نشاني مي شد از آرزو و اميدي كه ديگر به تاريخ پيوسته بود. اژدهاي آبي بزرگ آهي كشيد و شروع به پايين رفتن كرد. در هنگام فرود براي لحظه اي نگاهش به تپـه ماهورهـاي دور دست، و در شمال معابد افتاد كه بر پهنه ي چشم انداز يخي قرار گرفته بودند. او به سرعت نگاهش را از آن ها برداشـت. هر يك از اين تپه ماهورها جسد منجمد شده ي اژدهايي مرده بود، بعضي از اين تپه ها مربوط به هـزاران هـزار سـال قبـل بودند. دراگون ويست گورستان صدها تن از همنوعان او بود از هر نژاد و رنگي. اين يادآوري تلخي براي او بود كه حتـي نيرومندترين موجودات هم شكست ناپذير نيستند ...
ریچارد ا. ناک نویسندهی داستانهای فانتزی و از نویسندگان منتخب نیویورک تایمز برای نگارش داستان حماسهی هوما است. وی متولد ۲۸ مِه ۱۹۶۱ در شهر شیکاگو از پدری انگلیسی و مادری آمریکایی است. زندگینامه ریچارد ناک تحصیلات اولیهی خود را در به اصرار مادرش در رشتهی شیمی در دانشگاه چمپیون-اوربانای ایلینوز شروع نمود، ولی در میانهی راه آن را علت علاقه به نویسندگی ترک گفت و به زادگاه پدرش انگلستان رفته و مدتی را در آکسفورد در رشتهی ریشههای زبان مشغول تحصیل شد. یک سال بعد به دلیل مشکلات پدرش به آمریکا بازگشته و در دانشگاه سابقش در رشتهی علم معانی مشغول به تحصیل شد و چهار سال بعد با مدرک لیسانس دانشگاه را ترک کرد و به مطالعات شخصی بر روی زبانهای کهن مشغول شد. بعد از خواندن رمان طوفان برفراز سحرسالار اثر آندری نورتون اولین داستان کوتاه خود را در سال ۱۹۸۶ نوشت که در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید. وی سپس به دلیل مشکلات مالی مدتی به عنوان مسئول انبار و بعد از آن دفتردار امانتفروشی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۸۸ با حماسهی هما به شهرت رسید و به عنوان نویسندهی منتخب نیویورک تایمز انتخاب شد و کتابش به زبانهای ایتالیایی، چک، لهستانی، ترکی، روسی، دانمارکی و فرانسوی ترجمه گردید. وی در حال حاضر نویسندهی اصلی سری نیزهی اژدها است که خود آن را با نام قلمروی اژدها میشناسد. از دیگر نوشتههای مشهور وی کتابها و مانگاهایی از هنر نبرد است که متعلق به شرکت سرگرمیهای بلیزارد است. مجموعه کتابهای دیابلو (معادل شیطان به اسپانیول) وی نیز در میان علاقهمندان ژانر فانتزی-وحشت مورد استقبال گرمی قرار گرفتهاست.